نشست نقد کتاب «شهادت نامه امام حسین (ع)»

نشست نقد کتاب «شهادت نامه امام حسین (ع)»
بازدیدها: 1912
9 مهر 1395
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=15055

نشست نقد کتاب «شهادت نامه امام حسین (ع)»

نشست نقد و معرفی کتاب شهادت‌نامه امام حسین (ع) از سلسله نشست‌های نقد و معرفی کتب عاشورایی روز سه‌شنبه 6 مهر 1395 به همت پژوهشکده تاریخ و سیره اهل‌بیت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سالن همایش این مرکز علمی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر سید قاسم رزاقی موسوی به‌عنوان دبیر جلسه به معرفی کوتاه این کتاب پرداخت و گفت: این کتاب از دانشنامه امام حسین (ع) که توسط انتشارات دارالحدیث منتشر شده است برگزیده آن در دو جلد و بعداً به شکل مختصرتر در یک جلد منتشر شده است. این کتاب که گزیده دانشنامه است به شش بخش از پانزده بخش دانشنامه می‌پردازد. تلاش دانشنامه و این کتاب بر آن بوده است که با بهره‌مندی از منابع معتبر گزارش‌های مربوط به عاشورا را گردآوری کنند تا مطالب معتبری را دراین‌باره بیان کنند.

پس‌ازآن حجت‌الاسلام‌والمسلمین طباطبایی نژاد یکی از مؤلفین کتاب سخن خود را با شعری از سید جعفر حلی آغاز کرد و در بیان ضرورت نگارش این کتاب به دغدغه‌های نویسندگان آن درباره قیام امام حسین (ع) اشاره کرد و گفت: با یک جستجوی وسیع در کتاب‌های معتبر و سنجه امکانات موجود و با کمک‌گیری از پژوهشگران توانستیم به یاری خداوند از منابع معتبر و قابل‌قبول، یک مجموعه چهارده‌جلدی در زمینه نهضت عاشورا فراهم کنیم.

وی ضمن تأکید بر حفظ متن عربی همراه با اعراب و توضیح لغات مشکل و توضیح اعلام در کتاب گفت: همه این‌ها در کنار ترجمه فارسی به این کتاب ارزش بخشیده است. اساس را بر این گذاشتیم که مطالب معتبر و قابل‌قبول را بیاوریم و به مطالب ضعیف نیز در حد توان اشاره کرده‌ایم. ویژگی مهم‌تر این کتاب جامعیت موضوع است و سعی کرده‌ایم از منابع معتبر تا قرن نهم استفاده کنیم؛ البته هرچقدر زمان کتاب‌ها به واقعه نزدیک‌تر باشد از اعتبار بیشتری برخوردار است.

آقای طباطبایی نژاد با بیان این‌که در گزارش‌های تاریخی دقت‌های فقه وجود ندارد بر پرهیز از سخت‌گیری‌های فقهی در نگارش این کتاب تأکید کرد. وی علت انتشار بخش شهادت‌نامه امام حسین (ع) را استقبال قابل‌ توجه طلاب و خوانندگان محترم دانست.

پس‌ازآن آقای دکتر نعمت‌الله صفری فروشانی به چند نقطه قوت این کتاب اشاره کرد که به‌صورت فهرست‌وار می‌آید:

1- جالب‌توجه است که موسسه دارالحدیث متعلق به قشر سنتی است و این قشر هم وارد برخی مطالب نقادی شده‌اند و خرافه ستیزی می‌کنند و جای تقدیر فراوان دارد.
2- برخی منابعی که معرفی کرده‌اند تحریف ساز است و بسیار مهم است؛ زیرا برخی اهل منبر از آن منابع استفاده می‌کنند. کتاب‌هایی همچون روضه الشهدا، المنتخب طریحی، محرق القلوب نراقی، اکسیر العبادات، ناسخ التواریخ، تذکره الشهداء و معالی السبطین. در این کتاب به‌خوبی به این‌گونه منابع پرداخته است.
3- سعی کرده‌اند از منابع معتبر استفاده کنند که البته در این مورد بحث داریم.
4- امانت در نقل بسیار جای تقدیر دارد. در برخی موارد از مقالات آماده استفاده کرده‌اند و به آن اشاره کرده‌اند.
5- از نقشه استفاده کرده‌اند و برخی از آن‌ها ابتکاری است.
6- متن عربی را در پاورقی در بسیاری از موارد آورده‌اند.
7- بجای نقد نویسنده، نقد کتاب کرده‌اند و این کار بسیار خوبی است.
8- گزیده‌نویسی‌های خوبی انجام شده است و به دانشنامه ارجاع داده‌اند.
9- قلم روان و خوش‌خوانی دارد.
10- بین جایگاه تخصصی یک نویسنده و جایگاه علمی او تفاوت گذاشته‌اند. ممکن است کسی فقیه یا فیلسوف باشد ولی یک کتاب تحریف سازی درباره امام حسین (ع) نوشته باشد. این‌ها نگفته‌اند که چون فقیه است پس همه مطالبش درست است؛ مانند اکسیر العبادات دربندی.
11- بخش اول بسیار جالب و خواندنی است.
12- برخی نقدهای غیر معتبر مانند فتوای شریح قاضی و دستور خاموش کردن چراغ در شب عاشورا را رد کرده‌اید.

ناقد کتاب این‌گونه به نقاط ضعف اشاره کرد:

1- عنوان شهادت‌نامه برای این است که برای شهادت امام حسین (ع) است درحالی‌که بیشتر مطالب مربوط به قیام است نه شهادت. با این لفظ موافق نیستم. می‌توانند نام گزیده دانشنامه امام حسین (ع) را بر آن بگذارند. البته با نام دانشنامه بر این مجموعه موافق نیستم؛ زیرا کاری که در مجموعه تحت نظر آیت‌الله ری‌شهری صورت می‌گیرد دانشنامه مصطلح نیست و دانشنامه مصطلح همان دایره المعارف های مصطلح است. این‌ها به‌عنوان دانشنامه از قم بیرون می‌رود و به دست دانشگاهیان می‌رسد و بعد از مدتی به آن بی‌توجهی می‌کنند. هر کلمه‌ای در محافل تخصصی بار معنایی خودش را دارد.

کلمه «بر پایه منابع معتبر» در عنوان آمده است. تعریفی از منابع معتبر ارائه نکرده‌اند. گفته‌اند منابع بر دودسته‌اند: منابع قابل استناد و منابع غیرقابل استناد. منابع معتبر غیر از منابع قابل استناد است و ممکن است عموم و خصوص من وجه باشد. ممکن است مطلبی قابل استناد باشد ولی از منبع معتبر نباشد؛ مثلاً من معتقدم دلایل الامامه کتاب معتبری نیست ولی ممکن است از مطالب آن استفاده کنم؛ زیرا بر اساس شواهد و قرائن می‌توانم به این نتیجه برسم که فلان مطلب در این کتاب درست است.

در صفحه 28 می‌نویسد: «مقصود از منابع قابل استناد آن دسته از منابع هستند که هویت تاریخی دارند.» ما متوجه نمی‌شویم هویت تاریخی دارند به چه معنا است؟ در ادامه می‌نویسد: «و نویسندگان آن‌ها معین، سرشناس و از عالمان روشمند بوده‌اند.» شاید این تعریف را بتوانیم بپذیریم ولی در تطبیق مشکل داریم؛ زیرا این سی‌نفری که نقل کرده‌اند را این‌گونه نمی‌دانیم؛ مثلاً در فهرستی که ذکر کرده‌اند نام کتاب «الامامه و السیاسه» را ذکر کرده‌اند. این در حالی است که نویسنده این کتاب را نمی‌شناسیم و منسوب به ابن قتیبه است. یا مثلاً کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی را نقل کرده‌اند که هویت تاریخی ندارد. یا «المزار الکبیر» و کتاب‌های دیگر. توضیحاتی که ایشان داده‌اند این است که منابع معتبر تا قرن هفتم یا نهم باشد. ما چنین ملاکی در بحث‌های روشمند نداریم. چه‌بسا کتاب‌هایی متعلق به قبل از قرن پنجم باشد و اعتبار نداشته باشد؛ مانند کتاب الهدایه الکبری خصیبی. یک اشتباهی هم در اینجا و هم در مقتل جامع صورت گرفته است و آن این‌که یکی از معیارهای معتبر بودن منابع را زمان نگارش آن دانسته‌اند درحالی‌که این مطلب صحیح نیست و بسیاری از کتاب‌های ساختگی در قرون اولیه نگاشته شده است.

2- درصد زیادی از مطالب این کتاب تاریخی است ولی روش این کتاب نقلی است و تحلیلی نیست. بیش از 861 نقل‌قول مستقیم طولانی از منابع داریم. این را تعبیر به «متن محوری» می‌کنند درحالی‌که تعبیر درستی نیست و عملاً «فیش‌برداری» است و کار خوبی نیز هست. صرف چند بیان بعد از ارائه چند فیش نمی‌تواند کار را تحلیلی کند و آن را از حالت فیش خارج کند؛ بلکه باید روش‌های تحلیلی تاریخی را اعمال کند.

3- بعضی از وقت‌ها از بسیاری از مطالب به‌سرعت گذر می‌شود؛ مانند صفحه 65 از علم امام به‌سرعت گذر شده است. یا وارد آن نشویم و یا این‌که وقتی شبهه وارد ذهن مخاطب شد آن را حل کنیم.

4- احساس می‌کنیم یک مبانی کلامی و عقیدتی در ذهن نویسندگان مستولی است؛ مثلاً درباره جناب مسلم یک حساسیت خاصی در این دانشنامه می‌بینیم. هرکجا نقل شده است که ممکن است با شأن حضرت مسلم مخالف باشد رد کرده‌اند؛ مثلاً این‌که راه را گم کرد و برگشت و یا این‌که تصمیم گرفته بود که ابن زیاد را بکشد و یاد حدیث «قید الفتک» افتاد و صرف‌نظر کرد.

5- دوگانگی در نقد: اگر بنا باشد مطالب تاریخی را نقدهای سندی کنیم چیزی از تاریخ باقی نمی‌ماند ولی وقتی چیزی را قبول ندارند سراغ سند می‌روند و وقتی چیزی را قبول دارند به اندک سندی قبول می‌کنند؛ مثلاً کتاب خرایج و جرایح نوعاً مرسل است و در اینجا به‌عنوان کتاب معتبر از آن نام‌برده شده است.

6- برخی وقت‌ها تناقضاتی در کتاب دیده می‌شود؛ مثلاً این‌که در شب عاشورا آب بوده است یا نه؟ این موضوع معرکه آراء است. بعضی به این استناد کرده‌اند که در شب عاشورا نوره کشیده‌اند و غسل کرده‌اند و بر این اساس نتیجه گرفته‌اند که آب بوده است. این نتیجه سنگینی است. برخی این مطلب را رد کرده‌اند و گفته‌اند دو احتمال دارد: یا این‌که آب چاه غیر آشامیدنی بوده است و یا این‌که بدون آب نوره کشیده‌اند و به مسائل پزشکی استناد کرده‌اند که نوره خشک بهتر است و بدن را زخم نمی‌کند. ایشان قبول نمی‌کند و به این نظر می‌رسد که در کربلا آب بوده است ولی آب آشامیدنی نبوده است و احتمالاً از همان آب‌های غیر آشامیدنی استفاده کرده‌اند. این مطلب در صفحه 460 است. با این مطلب کاری نداریم. بلافاصله در صفحه 461 حدیثی از امالی صدوق به نقل از عبدالله بن منصور از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) از جدش امام زین‌العابدین (ع) که امام حسین (ع) به یارانش فرمود: برخیزید و آبی بیاشامید که آخرین توشه‌تان باشد. وضو بگیرید و غسل کنید و لباس‌هایتان را بشویید تا کفن‌هایتان باشد سپس نماز صبح را با آنان خواند و برای نبرد آماده شأن کرد.

7- برخی مطالب را آورده‌اند ولی تحلیل نکرده‌اند؛ مثلاً اسامی یاران را آورده‌اند ولی گونه‌شناسی و قبیله شناسی نکرده‌اند.

8- برخی مطالب ماورائی است که معمولاً روایی است و تاریخی نیست و معمولاً اموی است و در سرزمین‌های مرکزی مثل عراق و مکه و مدینه اتفاق نیفتاده است و در سرزمین شام بوده است؛ مثلاً فلان خلیفه اموی می‌خواسته یک‌خانه‌ای بسازد و یک سنگ بزرگی را برداشته است و خون از زیر آن جاری شده است. این‌ها یک سیری متفردات است که استناد تاریخی ندارد.

9- دلیلی که برای پذیرش مخاطب آورده، این است که «استحاله عقلی ندارد». ما در تاریخ چنین چیزی نداریم. هیچ‌چیزی محال عقلی نیست؛ هرچند ممکن است محال وقوعی باشد. در ادامه آمده است: «و با ادله نقلی معتبر قابل‌اثبات است.» ادله نقلی آورده‌اند ولی معتبر نبود. خود آیت‌الله ری‌شهری به روستای زرآباد و درخت مذکور استناد کرده‌اند. خود این مطلب قابل‌بحث است که مطالعه جامعه‌شناسی و میدانی شده است؛ مثلاً طریق آب دادن، نوع درخت، سرخی ترکیبات درخت مانند سرخی خون است؟ باران سرخ آمدن همان ترکیبات خون را دارد؟ عادت شده است که قبل از روز عاشورا مرتب آب می‌دهند. آیا این دلیل است که عظمت امام حسین (ع) را بیان کنیم؟ این در حالی است که به بیانات امام توجه نمی‌شود.

10- از صفحه 1003 تا 1045 متن دو زیارت ناحیه را می‌آورد. بعدازآن نقد می‌کند و می‌گوید هیچ‌کدام از این دو زیارت سند معتبری ندارد. سؤال ما این است که شمایی که می‌خواهید نقد کنید و قبول نکنید دیگر چرا اصل متن را می‌آورید؟

11- درباره جناب رقیه بحث‌هایی می‌کنند و در نهایت بیان می‌کنند که مرقد کنونی متعلق به حضرت نیست و امام دختری بنام رقیه نداشته است. ولی ممکن است این مرقد از بزرگان باشد.

پس‌ از آن، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود طباطبایی نژاد ضمن تشکر از ناقد محترم، به نقدهای وی پاسخ گفت:

1- درباره حضرت رقیه سه مسئله مطرح است؛ یکی این‌که امام حسین (ع) فرزندی به این نامه داشته است یا نه؟ دیگر این‌که آیا این اتفاقی که در شام افتاده است صحت دارد و چه تطوراتی در نقل این ماجرا رخ داده است؟ مسئله سوم این‌که سابقه تاریخی مرقدی که الآن وجود دارد به چه زمانی برمی‌گردد؟ ما تنها گزارش کردیم و نظر خودمان را نگفتیم. ما متنی را پیدا کردیم که مربوط به قرن سوم است و نام رقیه را می‌آورد. درباره مرقد نیز تنها گزارش داده‌ایم و بیان کرده‌ایم که چنین حرف‌هایی مطرح است.

2- متن زیارت ناحیه: شهادت‌نامه را به خاطر کاربردی بودن آن نوشتیم. این متن قرار است وارد مردم شود. زیارت ناحیه در مفاتیح نیامده است ولی الآن مد شده است و در بسیاری از محافل آن را می‌خوانند. البته متن خوبی هم دارد. گفتیم که اگر ازنظر سند رجالی بخواهیم بررسی کنیم درست نیست ولی بالاخره متن آن مضامین خوبی دارد و خواندن آن اشکالی ندارد. مگر قرار است زیارت‌نامه‌های ما سند داشته باشند؟ اساساً یک عالم نیز می‌تواند زیارت‌نامه خوبی بگوید و خودمان نیز می‌توانیم. فقط تذکر دادیم که ازنظر رجالی سند معتبری ندارد.

3- اتفاقات ماورائی که در شهادت امام به وجود آمده است زیاد است و در کتاب‌های معتبر هم آمده است. مگر این‌که کتاب طبقات الکبری را بگویید که معتبر نیست. ما داریم گزارش می‌کنیم. البته برخی از آن اتفاقات غیر وجیه بود ولی عمده آن‌ها را آورده‌ایم. از خاکی که پیامبر به ام سلمه داده بود تا باریدن باران خون. باران خون باریدن اشکالی ندارد؛ چرا که ممکن است در حالت طبیعی نیز باران سرخ‌رنگ ببارد. استبعاد آن را قبول دارم و ما تنها آن را گزارش کرده‌ایم؛ به‌عنوان این‌که احتمال دارد واقع شده باشد. روایاتی داریم که آسمان چهل روز برای امام حسین (ع) گریه کرد. مجموع این‌ها زیاد است و نمی‌توانیم بگوییم همه این‌ها باطل است. ما یک مرحله‌ای داریم که روضه می‌خوانند و اصلاً وجهی ندارد و در رسانه‌های جمعی نیز پخش می‌شود. ما خواستیم از وضعیت نابسامانی که پیداکرده است خارج شویم و کتابی بنویسیم که تا حدی مطالب قابل‌قبولی داشته باشد. این‌یک گام است و در گام‌های بعدی ناقدانی بیایند و آن را پالایش کنند. به‌هرحال بنای ما بر سخت‌گیری نبوده است.

4- مسئله آب: این مسئله مشکلی است و برای حل مسئله آب، بیانی را نوشته بودم. ما در اینجا نیز تنها گزارش‌ها را آوردیم. گزارشی که شب عاشورا غسل کردند و امام فرمودند آخرین آبی است که می‌خورید، این گزارش را که امالی صدوق آورده است خودم قبول ندارم؛ زیرا فقط ایشان گفته است و در جای دیگری نقل نشده است. به‌هرحال قصد ما رد کردن متن نبوده است. در مورد بحث نوره کشیدن که ارشاد و دیگر کتاب‌های مهمی ‌آورده‌اند و ما نمی‌دانیم واقعاً آب بوده است یا نه؟ در اینجا باید بگویم که آب کوفه آب بدی بوده است و حتی در قضیه مختار که محاصره شده بودند و آب آشامیدنی نداشتند مختار دستور می‌دهد که عسل داخل آب بریزند تا نوشیدنش راحت شود. الآن آب کربلا خوب است ولی نمی‌دانیم درگذشته چگونه بوده است؟ این مسئله سختی است و ما تنها متن‌ها را آورده‌ایم. البته کتاب ناسخ التواریخ گفته است که بدون آب نیز می‌توان نوره کشید و این را در پاورقی به‌عنوان یک نظر آورده‌ایم. ما نه رد کرده‌ایم و نه قبول، خواستیم مطرح کنیم تا به ذهن‌ها برسد. از باب یک نظر.

5- در مورد راه گم کردن حضرت مسلم و همچنین مسئله ترور عبیدالله: وقتی وارد این موضوع شدیم دیدیم که نقل‌ها بسیار مختلف است فلذا آن را مورد خدشه قراردادیم. هرچند نظر نهایی ارائه نکرده‌ایم. ممکن است یک گوشه‌ای استدلال ما ضعیف باشد ولی بحث بسیار گسترده‌تر از این حرف‌ها است. حضرت مسلم از مکه به مدینه آمد و از مدینه به کوفه رفت. دو نفر راه‌بلد با او بودند و راه را گم کردند و به حدی شد که این دو نفر از شدت تشنگی از بین می‌روند. حضرت مسلم اصطلاحاً از این اتفاق فال بد می‌زند و نامه می‌نویسد که عذر مرا بپذیرید. امام نیز نامه نوشتند و قبول نکردند. این ماجرا اشکالات متعددی داشته است. این‌که راه‌بلد راه را گم کند یا بمیرد و حضرت مسلم زنده بماند و یا این‌که این مدت‌زمان و گم‌شدن با رفتن به مکه و بازگشت به مدینه و عزیمت به کوفه تطبیق ندارد.

6- در مورد علم امام: بسیاری از کتاب‌های شیعه و سنی را آورده‌ایم که خبر از شهادت امام داده‌اند. گفتیم صرف‌نظر از بحث علم امام، این قضیه شهادت، آن‌قدر نقل دارد که خود امام نیز می‌دانسته است. گاهی اوقات افراد مرتاضی هستند که از برخی نکات آینده خبر دارند؛ چه رسد به امام. گفتیم بااین‌همه نقل، مسلماً امام شهادت خود را می‌دانسته است. در این زمینه وارد بحث تفسیری نشده‌ایم.

7- در مورد روش فیش‌برداری: روش ما این است که نص را می‌آوریم و نقل‌های مختلف را نیز بیان می‌کنیم. ما با همین عناوین حرف خود را می‌زنیم و تا وقتی‌که می‌توانیم با متون حرف خود را بزنیم از همین روش استفاده می‌کنیم. ما کارمان این است که حرفمان را با روایات می‌زنیم. هر جا که روایت اشکال داشته باشد یا نیاز به توضیح داشته باشد ذکر می‌کنیم. یادم نمی‌آید گفته باشیم روش ما متن محور باشد.

پس‌ از آن حضار به طرح سؤالات خود پرداختند:

سؤال: گاهی اوقات یک مسئله اشتباه بیان می‌شود و برای اصلاح آن، باید زحمت زیادی کشید تا توجیه کرد. داستان نوره کشیدن نیز از این باب است. به نظر می‌رسد بین نوره و توره در روایت خلط شده است. توره ظرفی بوده است که داخل آن مشک می‌ریخته‌اند و مشک جامد را به‌صورت مایع درمی‌آوردند و برای خوشبو کردن از آن استفاده می‌کردند. در شب عاشورا نیز همین اتفاق افتاد. در واقع ظرف توره بوده است نه نوره.

پاسخ حجت‌الاسلام‌والمسلمین طباطبایی نژاد: باید آن متن را دقیقاً بررسی کرد. البته عطر نیز بیان شده است. ما این مطلب را رد و تائید نکرده‌ایم. به‌هرحال چون این متن را تنها امالی صدوق بیان کرده است نمی‌توان بر آن اتکا کرد.

سؤال: هر جا بحث علل ماورائی می‌شود آقای دکتر صفری موضع می‌گیرند. هر جا توانستیم شق‌القمر را توضیح دهیم و تولد حضرت عیسی را با دلایل پزشکی توضیح دهیم و همین‌طور معجزات دیگر، این موارد را نیز می‌توانیم توضیح دهیم. در آن موارد به مستندات تاریخی کاری ندارند ولی به اینجا که می‌رسند جرح می‌کنند. نباید اصرار داشته باشیم که فلان اتفاق از نظر زیستی قابل‌قبول است یا نه؟ یا ازنظر فلان علم مورد تائید است؟

پس از آن، آقای دکتر صفری در پاسخ به مطالب حجت الاسلام طباطبایی نژاد به این نکات اشاره کرد:

1- در مورد حضرت رقیه به روش شما اشکال داشتم و آن این‌که وقتی در ابتدا رد می‌کنید چرا بعد می‌گویید رد این‌ها قطعی نیست. وقتی نقد کردید به‌صورت قطعی نقد کردید چرا احتیاط می‌کنید و می‌گویید قطعی نیست؟

2- شما فرمودید که بنای ما بر سخت‌گیری نبوده است. من کار مجموعه شما را از کارهای رسالتی می‌دانم؛ یعنی برای خودتان رسالت احساس کرده‌اید. در جاهایی خوب آمده‌اید ولی این‌که در جاهایی سخت‌گیری کنید و در جاهایی سخت‌گیری نکنید لازم است از اول تکلیف خود را با خواننده روشن کنید. باید مشخص کنید که می‌خواهید سخت‌گیری کنید یا نه؟

3- من به‌عنوان یک مورخ در تاریخ هیچ منبعی را مانند قرآن نمی‌بینم که صد در صد به آن مطمئن باشم. ما به طبری هم تعصبی نداریم و اگر مشکلی داشت قبول می‌کنیم.

4- در مورد فیش: شما فیش‌ها و متن‌هایی آورده‌اید و از منابعی انتخاب کرده‌اید. ملاک گزینش شما چیست؟ چرا برخی را آورده‌اید و برخی را نیاورده‌اید؟ اگر بنا باشد با فیش پیش بروید این کتاب 25 جلد می‌شود؛ مانند کتاب تاریخ امام حسین (ع) که آموزش‌وپرورش نوشته است و 24 جلد است. اگر گزینش می‌کنید باید ملاک را بیان کنید.

5- کلمه توره متعلق به آیت‌الله یوسفی غروی است و به نظر من درست نیست؛ زیرا با سیاق روایت جور درنمی‌آید؛ مثلاً اگر بنا باشد توره بمالند عطر می‌مالند. عطر را به سر و قسمت‌های بالای بدن می‌مالند و لازم نیست در خلوت به خیمه بروند و به دور از چشم دیگران چنین کاری کنند. معلوم است که چیزی است که باید مخفیانه انجام شود.

6- در چند گزاره نظر خود را در مورد معجزات بگویم. اصل معجزات و وقایع ماورائی را قبول داریم و قرآن را قبول داریم و هرچه قرآن فرموده باشد قبول داریم. در مورد سیره ائمه (ع) نیز هر چیزی که شما بتوانید با دلایل معتبر ثابت کنید قبول داریم. (توجه کنید) ولی دلایلی که معجزات را بیان می‌کند باید یک مقدار متقن تر از خبرهای عادی باشد؛ زیرا خبر غیرعادی است. اگر یک بچه‌ای گفت حسن آقا مرد قبول می‌کنیم ولی اگر یک آیت‌الله گفت که حسن آقایی که هفته پیش مرد زنده شده است یک نفر را کافی نمی‌دانیم و باید چند نفر آیت‌الله باشند تا متقن شود. درباره معجزات بنده کار تفصیلی کرده‌ام. این دلایل معتبر را نیافته‌ام و جایزه گذاشته‌ام که اگر کسی بیش از ده معجزه را بتواند ثابت کند به‌اندازه هریکی یک‌میلیون جایزه می‌دهم. این کار من تحدی است؛ مثلاً داستان خاکی که پیامبر به ام سلمه دادند متعلق به خرایج است که بدون سند است. تفصیلاً در 500 صفحه این کتاب را بررسی کرده‌اند.

7- حرف کلی من این است که مردم با معارف اهل‌بیت (ع) آشنا شوند. این معجزات عملاً رهزنی کرده است و این‌ها را در روضه‌ها می‌گوییم ولی نتیجه‌ای ندارد. علاوه بر این، این کتاب‌ها آن‌قدر زیاد است که اسباب مسخره دیگران می‌شود. خصوصاً این‌که سندها و راویان نیز ضعیف هستند. چه لزومی دارد بر این مطالب تکیه کنیم؟

سؤال: همان دانشجوی زیست‌شناسی ممکن است بر اساس همان دلایل حسی خودش معجزاتی که در قرآن آمده است را رد کند. چطور است که قرآن را در این زمینه قبول می‌کنید؟

پاسخ دکتر صفری: در اینجا به سراغ دلایل زیرین می‌رویم. ما با زیست‌شناس مسلمان بحث می‌کنیم و با یک فرد ملحد کاری نداریم. ما می‌خواهیم بگوییم باید به مخاطب توجه کرد و بهانه به دست او نداد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *