بازدیدها: 1935
لینک کوتاه: https://nsafari.ir//?p=14947

روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان دوره امویان (1)

پیش گفتار

اگر قسمتی کوتاه از تاریخ اسلام را در نظر بگیریم و تحولات آموزش آن را از آغاز بعثت تا نیم قرن بعد مورد دقت قرار دهیم، تحولی بسیار شگفت انگیز و غیر قابل باوری را مشاهده می کنیم. تحولی که در طول تاریخ و در تمامی گستره زمین نظایر کمی می توان برای آن سراغ گرفت.

برای درک بهتر، کافی است نگاهی گذرا به دوره «جاهلیت» بیفکنیم تا عرب های بدوی را مشاهده کنیم که در بیابان های گرم عربستان به دنبال شترهای خویش از نقطه ای به نقطه دیگر در حال کوچ اند و تنها بهره شان از ادب و علم مقداری شعرهای نغز در وصف صحرا و بیابان و شتران و دیگر مظاهر طبیعت به همراه مقداری اطلاعات نجومی و طبی آمیخته با خرافات می باشد.

متمدنان آنان که در شهرهایی چون مکه، یثرب و طائف سکونت داشتند، در عالی ترین مجالس فرهنگی خود که در مکان هایی مانند بازار عکاظ تشکیل می شد، مهم ترین دغدغه های ذهنی خود را که همانا تفاخر به قبیله و نیز فخرفروشی به استخوان های پوسیده پدران خود و یادآوری جنگ ها، کشتارها و غارت های خود و نیز احیانا و صف طبیعت و مظاهر آن و یا شکوه در فراق معشوق بود، در قالب های شعری، عرضه می کردند.

خط که اصلی ترین نشانه تمدن و مهم ترین وسیله انتقال علوم و معارف بشری است، تنها در اواخر دوره جاهلیت به درون این سرزمین راه یافته بود و هنوز مراحل ابتدایی خود را می گذراند و تعداد آشنایان با آن بسیار اندک بود و از این جاست که ادعای به حساب آوردن این قوم به عنوان قومی پیش از تاریخ ادعای گزافی نخواهد بود. اگر اسلام در میان این قوم پدیدار نشده بود، این قوم در لابه لای تاریخ گم می شد.

اما نیم قرن بعد از ظهور اسلام که به سراغ این جامعه می روی و با مکان هایی به نام «مسجد» روبه رو می شوی که مملو از جمعیت پرشور و شوق است که درباره مسایل مختلف به ارتفاع فاصله میان ثری و ثریا و به طول و عرض گستره زمین سخن می رانند و به اظهار نظر می پردازند و حتی گاهی این مرزهای مادی را درنوردیده و از ذات خداوندی و افعال او و نیز کل هستی سخن به میان می آورند، نمی توانی باور کنی که این قوم همان قوم پنجاه سال پیش است.

حال اگر محدوده زمانی بررسی خود را گسترده تر کرده و آن را تا پایان دوره سلسله اموی که سلسله چندان علم دوست و مشوق علم به شمار نمی آید، امتداد دهی و گستردگی عجیب مواد آموزشی را مورد دقت قرار دهی، از فرط شگفتی تنها چاره را سکوت می بینی؛ زیرا هر چه در عظمت این تحول بیان کنی تنها توصیف قطره ای از این دریای مواج و خروشان خواهد بود.

این مقاله نیز ذره ای بسیار ریز است که قصد بیان جوانب مختلف آموزش در ابعاد مختلف ارکان آموزش یعنی مکان، استاد، شاگرد، ابزار و مواد آموزشی در این دوره را دارد.

ارکان آموزش

1- مکان آموزش
مکان آموزش در معنایی گسترده تر از نهاد آموزش به کار می رود. به هر مکانی که در آن آموزش حتی به صورت ناپیوسته انجام می گیرد، مکان آموزش گفته می شود. در مقابل، نهاد آموزش مکانی است که برای فعالیت های آموزشی بنیان نهاده می شود، همانند مدرسه و دانشگاه. گاهی نیز ممکن است آموزش، هدف اصلی نباشد، اما چون در طول زمان، فعالیت های آموزشی به طور پیوسته در آن انجام شده است، آن را می توان نهاد آموزشی دانست، مانند: مسجد و بیمارستان

الف: خانه

یکی از کهن ترین مکان های آموزشی شناخته شده در میان عرب ها خانه است که از آن با عنوان های بیت و دار یاد می شود، (1) با کمی مسامحه، این دو واژه، خیمه های چادرنشینان را نیز دربر می گیرد.

پس از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و پدید آمدن مساله آموزش مفاهیم وحی، نقش خانه در آموزش، برجسته تر گردید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نخستین روزهای بعثت و هنگام دعوت پنهانی، در خانه ارقم بن ابی الارقم، به آموزش اصحاب خویش می پرداخت. چنین افرادی که زودتر اسلام آورده و قرآن و معارف دینی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آموخته بودند، در خانه ها به آموزش افراد تازه مسلمان می پرداختند.

پیش از ورود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به یثرب، آموزش یثربیان نیز بیشتر در خانه ها انجام می گرفت. گفته اند مصعب بن عمیر، فرستاده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در یثرب به خانه های انصار می رفت و به آنان، قرآن می آموخت. (2)

در سال دوم هجرت، مخرمة بن نوفل، خانه خود را به امر آموزش اختصاص داده بود. در این خانه که دارالقراء معروف بود، مصعب بن عمیر و عبدالله بن ام مکتوم به آموزش قرآن می پرداختند. (3)

با پیدایش مکان های آموزشی دیگر مانند مکتب و مسجد، از نقش آموزشی خانه کاسته شد و در دوره های بعد به ویژه زمان امویان، کاخ ها جایگزین خانه شدند.

 

ب: بادیه (صحرا، بیابان)

جامعه شهرنشین عرب حتی پیش از ظهور اسلام، به بادیه به دیده مرکز آموزش فصیح زبان عربی می نگریست. یکی از دلیل هایی که عبدالمطلب، پیامبر را در دوران کودکی به بادیه فرستاد، همین نکته بوده است. (4)

پس از ظهور اسلام، به دلیل تلاش های پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ودیگر مسلمانان در زمینه دانش و نشر معارف دینی، مدینه به مرکز آموزش عالی ترین آموزه های دینی تبدیل شد و همگان برای دانش اندوزی از شهرهای دور ونزدیک به مدینه می آمدند.

در دوره خلفای راشدین، به دلیل سکونت اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در شهرها و رجوع روزافزون مردم به آنان برای فراگیری دانش، از بادیه به عنوان مرکز آموزش، خبری نیست.

در زمان بنی امیه، عواملی چند سبب شد که بادیه، جایگاه پیشین خود را به عنوان مرکز آموزش زبان عربی خالص، بازیابد:

1- با رشد روزافزون فتوحات اسلامی و اختلاط اعراب با تازه مسلمانان دیگر سرزمین ها، زبان عربی شهری با دیگر زبان ها درهم آمیخت و خالص بودن خود را از دست داد.

2- بیشتر خلفای بنی امیه، برای علوم و معارف رایج در شهرها، ارزش چندانی قایل نبودند.

3- رشد تعصب های قومی و عربی سبب شد آنان برای زبان عربی و فصاحت و بلاغت، ارزش فراوانی در نظر بگیرند.

از این رو، خلفای بنی امیه برای آموزش زبان خالص عربی، فرزندان خود را به بادیه می فرستادند.

بنیان گذار این سنت در میان امویان، معاویه بود که فرزند خود، یزید را به بادیه فرستاد، به گونه ای که یزید حتی هنگام مرگ پدر، در بادیه به سر می برد. (5)

این سنت، تا آن جا در میان بنی امیه رواج یافته بود که اگر یکی از فرزندان آنان به بادیه نمی رفت، اثر آن برای همگان ظاهر می شد. درباره ولید بن عبدالملک (حکومت 86- 96ق) گفته اند که وی، مردی لحان یعنی بسیار غلطگو بوده است. دلیل این غلط گویی و ناآشنایی وی با زبان عربی فصیح را نیز در نرفتن به بادیه می دانند. پدرش، عبدالملک در این باره می گوید:

«دوست داشتن ولید به زیان ما انجامید و همین محبت سبب شد او را به بادیه نفرستیم.» (6)

درباره سلیمان، برادر ولید (حکومت 96- 99 ق) نیز گفته اند که مردی فصیح بود و در بادیه نزد دایی های خود از طایفه بنی عبس، رشد کرده بود. (7)

در دوره عباسیان، رفتن به بادیه از انحصار فرزندان خلفا و امیران به درآمد و بسیاری از نحویان مشهور همانند خلیل بن احمد (160ق) و لغت شناسی همچون اصمعی (216 ق) برای آشنایی با زبان و ادبیات عرب و تلفظ صحیح واژگان و درک معانی آن، به سوی چادرنشینان و اعراب بدوی کشیده شدند. (8)

 

ج: بازار (سوق)

در زمان جاهلیت، بازارهای موسمی فراوانی در سرتاسر شبه جزیره عربستان، برپا می شد. اعراب شبه جزیره در این بازارها افزون بر تبادل کالاهای اقتصادی، به فعالیت های فرهنگی نیز می پرداختند. برای نمونه، محفل های شعرخوانی برگزار می شد و شاعران پرآوازه قبله ها، شعرهای خود را ارائه می دادند.

بازارهای نطاة خیبر، سوق حجر، دومة الجندل، مشقر، حباشه، صحار، شجر و هجر از بازارهای مشهور سرزمین عربستان به شمار می آمدند. (9) با این حال، سه بازار دیگر از اهمیت بیشتری نزد مردم حجاز برخوردار بود. این سه بازار عبارت بود از:

1- بازار عکاظ: این بازار در 111 کیلومتری جنوب شرقی مکه و در مسیر مکه – طائف، در دشتی وسیع از سرزمین قبیله های ثقیف وقیس بن عیلان برپا می شد. (10) زمان برپایی آن نیز از اول تا بیستم ذیقعده بود. (11)

2- بازار مجنة: این بازار در منطقه مر الظهران، واقع در 4 فرسنگی شمال غربی مکه در سرزمین قبیله کنانه برپا می شد. (12) این بازار پس از کوچ شرکت کنندگان از بازار عکاظ آغاز می شد و تا اول ذیحجة به درازا می کشید.

این بازار در نزدیکی عرفات یا منی (13) و در زمین های قبیله هذیل برپا می گردید. (14) زمان برپایی آن از اول تا هشتم ذیحجة (یوم الترویه) بود. (15)

اهمیت جنبه فرهنگی این سه بازار به گونه ای بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در آن جا به تبلیغ آیین اسلام می پرداخت. (16)

در این میان، بازار عکاظ از نظر فرهنگی اهمیت بیشتری داشت و جنبه فرهنگی آن، بعد اقتصادی اش را تحت الشعاع خود قرار داده بود . شاعران، ماه ها پیش از برپایی بازار عکاظ شعرهای ناب خود را برای عرضه آماده می کردند . در ایام برپایی بازار عکاظ گروهی از شاعران بلند پایه و مورد تایید همگان شعرهای سروده شده را نقد وبررسی می کردند. آن گاه شعرهای برتر، برگزیده می شد. شعرهای معرفی شده، در سرتاسر جزیرة العرب، دهان به دهان نقل می شد و بدین ترتیب در تاریخ ادبیات عرب، ماندگار می شد.

درون مایه بیشتر شعرهای سروده شده، بازگویی افتخارآفرینی های قبیله ای، جنگ ها و رویدادهای عاشقانه بود. نابغه ذبیانی، شاعر معروف جاهلی تا سالیان درازی، ریاست مجمع گزینش شعرهای برتر را بر عهده داشت. (17)

گفته اند که این بازار نخستین بار در سال 15 عام الفیل (570- 571 م) برپا شده است. (18) اما برخی رویدادهای تاریخی نشان می دهد که این بازار پیش از سال 500م نیز دایر بوده است. (19)

در سال 129ق (اواخر دوره اموی) دامنه شورش حروریه به مکه کشیده شد و مردم برای حفظ اموال خود، بازار دایر شده را تعطیل کردند. از آن پس، دیگر برپا نشد. (20)

پس از ظهور اسلام، به دلیل انتقال مرکز علمی از مکه به مدینه و جایگزین شدن ارزش های اخلاقی به جای تعصب های قبیله ای، جنبه ادبی این بازار، کمرنگ شد. در دوران بنی امیه، تعصب های قومی، دوباره زنده شد، اما به رونق بازار عکاظ منجر نشد؛ زیرا دربار پر زرق و برق شام، آغوش خود را به سوی شاعران مشهور درباری همچون اخطل گشوده بود.

البته نقش فرهنگی بازار در دوره اسلامی با پدید آمدن نهاد آموزشی مهمی مانند مسجد، به کلی از بین نرفت؛ زیرا در این دوره و در شهرهای تازه بنیادی همچون بصره به بازاری به نام مربد بر می خوریم. مربد، بازار خرید و فروش شتر بود و در کنار آن، محفل فخرفروشی شاعران و مجلس خطیبان برپا می شد. (21)

 

د: مسجد

در دوره مورد بحث، مسجد، مهم ترین نهاد آموزشی به شمار می آید.

مسجد الحرام، کهن ترین و با فضیلت ترین مسجد است که تاریخ بنای آن براساس برخی از روایت ها به زمان حضرت ابراهیم (ع) می رسد. (22) یکی از مهم ترین کارکردهای این مسجد در دوران جاهلیت آن بود که مردم هر صبح و عصر در این مسجد و اطراف کعبه، گرد می آمدند و در زیر سایه دیوارهای خانه های اطراف به بحث و گفت و گو می پرداختند. (23) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در دوره بعثت، در همین مسجد به تبلیغ آیین اسلام پرداخت. (24) این مسجد پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، در خدمت اهداف اسلامی قرار گرفت، به گونه ای که دوران اموی و نیمه اول عصر عباسی از درخشان ترین دوران آموزشی در این دانشگاه بزرگ مکی بوده است. (25)

در دوران اموی یکی از پررونق ترین حلقه های درسی که در این مسجد و در کنار کعبه تشکیل می شد، حلقه درسی عبدالله بن عباس (68 ق) بود. (26)

در دوره هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و با بنا نهادن دو مسجد قبا و مسجد مدینه، مسجد به خوبی توانست نقش آموزشی خود را آشکار سازد. مسجد قبا که پیش از مسجد مدینه و در آستانه ورود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به مدینه بنا نهاده شده بود، به مرکز آموزش اصحاب تبدیل شد، به گونه ای که در گزارشی چنین آمده است: «ده تن از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) گفتند: ما در مسجد قبا، سرگرم فراگیری دانش بودیم که ناگهان، حضرت در آن جا حضور یافت و گفت: آنچه می خواهید بیاموزید و خدای شما را پاداش ندهد، مگر آن که به کار بندید آنچه را که فراگرفته اید.» (27)

در آغاز، آموزگار اصلی مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله وسلم) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود که گزارش های فراوانی از آموزش های آن حضرت و حلقه زدن اصحاب بر گرد ایشان برای یادگیری قرآن، فرایض و سنن به دست ما رسیده است. (28) هنگام بیان نقش آموزشی مسجد مدینه، نقش آموزشی صفه این مسجد را نباید از یاد ببریم، صفه، مکانی سکو مانند در انتهای مسجد بود و حدود 400 نفر از مهاجران قریش که در مدینه خانه ای نداشتند، به طور ناپیوسته، در آن به سر می بردند. آنان روزها، کار می کردند و شب ها، قرآن را فرا می گرفتند. (29)

با آغاز فتوحات مسلمانان در خارج از شبه جزیره و بنیاد نهادن شهرهای بزرگ اسلامی مانند کوفه، بصره و فسطاط، مهم ترین مکان مورد توجه شهرسازان مسجد جامع بود. مسجد جامع معمولا در میانه شهر بنا می شد و مردم، خانه های خود را پیرامون آن می ساختند. ویژگی این مسجدها وسعت فوق العاده آن بود. به گونه ای که تنها، مسجد جامع کوفه در آغاز تاسیس خود، گنجایش 40 هزار نفر را داشته است. (30) نقش آموزشی این مسجد به ویژه در دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) برجسته تر می شود؛ زیرا بیشتر خطبه های نهج البلاغه در این مسجد بیان شده است.

درباره نقش آموزشی مسجد جامع بصره نیز باید گفت این مسجد در دوران اموی به مرکز مباحث مهم کلامی تبدیل شده بود. برای نمونه، سران معتزله همچون واصل بن عطاء و عمرو بن عبید از پرورش یافتگان در این مسجد هستند. (31)

بعدها مسجد جامع کوفه و بصره به رقابت علمی با یکدیگر پرداختند که بعضی صاحب نظران، این دو را از نظر تبادل فرهنگی و ادبی و رقابت های علمی، با دو دانشگاه بزرگ انگلستان یعنی آکسفورد و کمبریج همانند دانسته اند. (32)

عمرو بن عاص در سال 21ق مسجد جامع فسطاط را بنا نهاد که از همان روزهای نخست، به مرکز آموزشی تبدیل شد. (33)

مسجدهای جامع بزرگی در دور افتاده ترین سرزمین های فتح شده، بنیان نهاده شد که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد:

1- مسجد جامع قیروان؛ عقبة بن نافع آن را در سال 50 ق بنا نهاد. (34)

2- مسجد جامع زیتونه در تونس؛ این مسجد را ابن حبحاب، عامل بنی امیه در سال 114ق ساخت. (35)

3- مسجد جامع بخارا؛ قتیبة بن مسلم آن را در سال 94 ق بنیان گذاشت.

4- مسجد جامع اموی دمشق؛ ولید بن عبدالملک، آن را در طی هشت سال (88- 96ق) با صرف هزینه ای معادل درآمد هفت ساله کشور بنا نهاد. درباره هزینه های آن چنین گفته اند که 180 شتر، اسناد وصورت هزینه های آن را حمل می کرد. (36) این مسجد که بخشی از آن در محل کلیسای یوحنا ساخته شد، به همراه پل سنجه، مناره اسکندریه و کلیسای رها از شگفتی های چهارگانه آن دوران به شمار می آید. (37)

 

ه: مکتب

در این دوره، مکتب های بسیاری برای آموزش نونهالان، وجود داشت. در گزارشی آمده است که پیش از حکومت عمر، مردم، خود، به آموزش فرزندان شان یا بزرگسالان می پرداختند. با گسترش فتوحات و گرویدن عجم ها و بادیه نشینان به اسلام، شمار کودکان افزایش یافت. بنابراین، عمر دستور داد که مکتب هایی را بنا کنند. خود نیز آموزگارانی را برای آموزش کودکان برگزید. هم چنین در این زمان، از استقبال کودکان مکتبی شام از عمر و تعطیلی روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه در این مکتب ها، سخن به میان آمده است. (38)

در گزارشی آمده است که نجاشی شاعر، طایفه انصاری بنی النجار را هجو کرد. آنان نزد حسان بن ثابت شکایت بردند. حسان در هجو نجاشی و قبیله او، شعری سرود و به بنی النجار گفت: «آن را در ورقه هایی بنویسید و به کودکان مکتبی بدهید، تا در همه جا منتشر سازند». هنوز بیش از پنجاه روز نگذشته بود که طایفه نجاشی نزد حسان آمدند و از سوی نجاشی تضمین دادند که دیگر چنین کارهایی نمی کند. (39)

این گزارش، نقش تبلیغاتی مکتب ها را در مدینه نشان می دهد. هم چنین در دهه های بعدی، به گزارشی آمده است که ام سلمة (61 ق) کسی را نزد آموزگار مکتب فرستاد و از او خواست تنی چند از شاگردانش را برای کمک کردن به او در ریسیدن پشم و نخ درآوردن بفرستد. (40)

درباره عبدالله بن عمر (73 یا 74 ق) نیز گفته شده است که او بر کودکان مکتبی، سلام می کرد. (41)

 

و: کاخ

ناگفته پیداست که این مکان آموزشی، برخلاف مکان های دیگر، مکانی خصوصی بوده است و تنها کاخ داران که خلفا، امیران و ثروتمندان بودند می توانستند از آن بهره بگیرند.

نخستین بار، معاویه، بنیان گذار سنت کاخ سازی در اسلام، از کاخ خود به عنوان مکانی آموزشی استفاده کرد. بدین گونه که در آن جا تاریخ عرب و رخدادهای آن و نیز تاریخ پادشاهان دیگر مانند پادشاهان فارس و روم را برای او می خواندند. (42)

پس از او، کاخ به عنوان مکانی آموزشی برای آموزش وپرورش فرزندان خلفا مورد استفاده قرار گرفت که نمونه آن را درباره فرزندان عبدالملک و هشام بن عبدالملک می توان دید. (43)

تشکیل مجلس های علمی و ادبی و گاه محفل های مناظره شاعران کاخ، دیگر کارکرد آموزشی آن به شمار می آید. نمونه های آن نیز در دوران حکومت عبدالملک (حکومت 65- 86 ق) و ولید اول (حکومت 86- 96 ق) به چشم می خورد. (44)

تلاش فراوان امویان برای گسترش تعصب های قومی و قبیله ای سبب می شد آنان شاعران را به سرودن شعرهایی در این باره تشویق کنند. هم چنین علاقه فراوان امویان به لهو و لعب و کنیز و موسیقی، آنان را به سوی شعر و شاعران کشاند. به همین دلیل، در این دوره، از مجلس فقهی، کلامی و تفسیری در کاخ ها، خبری نیست. در حالی که در دوره های بعد به ویژه دوره اول خلافت عباسی، چنین مجلس هایی رو به افزایش می نهد.

 

ز: جبانه

جبانه در لغت به معنی زمین مسطح، صاف و بی درخت وگیاه است. جبانه به معنی صحرا (45) و گورستان نیز به کار رفته است؛ (46) زیرا معمولا زمین گورستان ها، چنین ویژگی هایی دارد.

کارکرد جبانه ها در شهر کوفه بیشتر بود؛ زیرا افزون بر استفاده از آن به عنوان گورستان، برای گردهمایی های نظامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز استفاده می شد. (47) جبانه های کوفه معمولا به صورت مکانی باز و بدون دیوار در میان زمین های قبیله ها قرار می گرفت. (48) بعضی نویسندگان معاصر، مساحت هر جبانه را دست کم یک هکتار تعیین کرده اند. (49)

یکی از کارکردهای فرهنگی جبانه ها، برپایی جلسه های علمی در آن بود. درباره شاگردان عبدالله بن مسعود چنین گفته شده است که در جبانه، خلوت می گزیدند (50) و به بحث و گفت وگوی علمی می پرداختند.

 

ح: بیمارستان

بیمارستان افزون بر کارکرد درمانی، به عنوان دانشکده پزشکی در آموزش نیز نقش داشت.

کهن ترین بیمارستان شناخته شده در قلمرو اسلام، بیمارستان جندی شاپور در خوزستان بود. پیشینه این بیمارستان به سه قرن پیش از اسلام می رسد و خسرو اول ساسانی را بنیانگذار آن دانسته اند. بیمارستان جندی شاپور چنان آوازه ای داشت که دانش پژوهان سرزمین های مجاور به سوی آن می شتافتند.

پیش از اسلام، عرب ها از پزشکان دانش آموخته در جندی شاپور بهره می گرفتند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و خلفای راشدین نیز هنگام بیماری، پزشکان عرب دانش آموخته در جندی شاپور مانند حارث بن کلده و پسرش نضربن حارث را به بالین خود فرا می خواندند.

خلفای اموی همچون معاویه نیز از کسانی مانند ابن اثال، پزشک نصرانی که دانش آموخته جندی شاپور بود، بهره می گرفتند. (51)

این بیمارستان، موجودیت و شهرت خود را تا روزگاری دراز پس از برپایی دولت عباسی نگاه داشت. نخستین و آخرین بیمارستانی که به این سبک در دوره اموی ساخته شد، بیمارستان ولید بن عبدالملک بود. (52)

هر چند منابع تاریخی، بیشتر از نقش درمانی این بیمارستان سخن به میان آورده و از نقش آموزشی آن، سخنی نگفته اند، اما این نکته، آشکار است که به هر حال، این بیمارستان، کارکرد آموزشی نیز داشته است. (53)

 

ط: مکان های آموزشی اهل کتاب

در دوره جاهلیت یهودیان و مسیحیان در سرتاسر جزیرة العرب و در مناطقی مانند یثرب، خیبر، نجران، صنعاء و عدن به سر می بردند و از کنیسه ها و کلیساهایشان استفاده های آموزشی می کردند.

هنگام بررسی رفتار یهودیان مدینه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، به عبارت بیت المدارس برمی خوریم و در یکی از گزارش ها، از ورود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به بیت المدراس یهودیان، سخن به میان آمده است. (54)

این واژه که گاهی مدراش نیز خوانده می شود، ریشه عبرانی «مدرش» دارد و به معنای بحث و شرح نص و متن است. هم چنین به مکانی گفته می شود که دانشمندان یهود در آن جا، احکام شریعت یهود را برای مردم تفسیر می کردند. (55)

مسلمانان در بعضی موارد، این واژه را درباره مسیحیان نیز به کار برده اند. چنان که در گزارش ورود هیات نجران به مدینه، از اسقف آنان به «حبرهم وامامهم وصاحب مدراسهم» تعبیر شده است . (56)

گفته اند هنگامی که خالد بن ولید، قلعه عین التمر (57) را فتح کرد، در کلیسای آن جا چهل پسر بچه را یافت که در مکانی دربسته به آموزش انجیل مشغول بودند. خالد در را شکست و از وضع آنان پرسید. آنان گفتند که ما گروگان هستیم. او آنان را آزاد کرد و به شهرهای گوناگون فرستاد. نضیر پدر موسی (یکی از فاتحان اندلس) و سیرین پدر محمد بن سیرین از جمله این بچه ها بودند. (58)

یکی از مهم ترین مکان های آموزشی مسیحیان در دوره جاهلیت و اسلام، دیر بود. اصل واژه دیر از «دار» به معنی خانه گرفته شده است. دیر در اصطلاح به صومعه هایی گفته می شود که در کوه ها و صحراها و دور از مردم بنا شده است و راهبان مسیحی در آن، به عبادت می پردازند. (59) اصطلاح «دیرانی» یا «دیار» برای راهبان مرد و «دیریه» و «دیرانیه» برای راهبه های زن به کار می رفت. (60)

ساختمان داخلی دیرها از اتاق های عبادت خصوصی راهبان، غذاخوری، حفظ امانه ها و هدایا، شراب سازی و کتابخانه تشکیل می شد.

کتابخانه یکی از قسمت های دیرها را تشکیل می داد. در این کتابخانه ها، کتاب های مذهبی، فلسفی، ادبی، شعر، زندگی نامه شهیدان مسیحیت و قدیسان و کتاب هایی درباره چگونگی سیر و سلوک نگه داری می شد. (61) همین مساله، نقش آموزشی دیر را به خوبی نشان می دهد. نکته قابل توجه درباره این دیرها آن است که در دوره اسلامی به ویژه در سده اول هجری، بعضی از این دیرها به عنوان وسیله ای برای تهاجم فرهنگی علیه مسلمانان مورد استفاده قرار می گرفتند. برای نمونه، درباره بعضی دیرهای کوفه در زمان خلافت حضرت علی (علیه السلام) به گزارشی می خوریم که از جذب شدن جوانان عیاش و بی بند وبار کوفی به این دیرها، حکایت می کند. بنابراین، حضرت پس از استقرار در کوفه، دستور سوزانیدن بعضی از این دیرها را صادر کرد. (62)

 

پی نوشت ها:

1) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ اول، بیروت، دارالعلم للملایین، بغداد، مکتبة النهضة، 1970 م، ج 8، ص 293

2) عبدالحی کتانی، نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریه، بیروت، دارالکتاب العربی، ج 1، ص 40

3) السیرة النبویة، ج 1، ص 162- 163

4) همان

5) محمد داغ وحفظ الرحمن رشید اویمن، تاریخ تعلیم وتربیت در اسلام، برگردان علی اصغر کوشافر، چاپ دوم، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، 1374، ص 171

6) احمد بن محمد بن عبدربه اندلسی، العقد الفرید، تحقیق: عبدالمجید الترحینی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417 ق، ج 5، ص 171

7) همان، ص 172

8) تاریخ تعلیم وتربیت اسلام، ص 170 و171

9) سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیة والاسلام، چاپ سوم، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1394 ق، ص 232- 274

10) ابو الولید محمد بن عبدالله بن احمد ارزقی، اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار، تحقیق رشدی صالح الملحس، چاپ سوم، منشورات الشریف رضی، قم، 1403 ق، ج 1، ص 190

11) تقی الدین محمد بن احمد الحسنی الفاسی، العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، تحقیق محمد حامد القیفی، چاپ دوم، بی جا، 1406 ق، ص 213

12) اسواق العرب فی الجاهلیة والاسلام، ص 344 و345؛ اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار، ص 213؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، ص 213

13) اسواق العرب فی الجاهلیة والاسلام، ص 347

14) اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار، ج 1، ص 190؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، ص 213

15) اسواق العرب فی الجاهلیة والاسلام، ص 348

16) همان، ص 352

17) همان، ص 283 و292 به بعد؛ ابن منظور، لسان العرب، تحقیق علی شیری، چاپ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 340؛ احمد ابراهیم شریف، مکة والمدینة فی الجاهلیة وعهد الرسول، چاپ دوم، دارالفکر العربی، بی جا، ص 86

18) المفصل فی التاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 191

19) السواق العرب فی الجاهلیة الاسلام، ص 342

20) اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار، ج 1، ص 190؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، ص 213

21) شهاب الدین ابو عبدالله یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 7، ص 242

22) اخبار مکة وما جاء فیها من الآثار، ج 2، ص 62

23) حسین عبدالله باسلامه، تاریخ عمارة مسجد الحرام، چاپ اول، جده، المطبعة الشرقیه، 1354 ق، ص 7- 8

24) السیرة النبویة، ج 1، ص 382 و383 (داستان اسلام آوردن طفیل بن عمرو دوسی)

25) عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، برگردان نورالله کسایی، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1377، ص 63

26) احمد شبلی، تاریخ آموزش در اسلام، برگردان محمدحسین ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ص 96

27) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 62

28) نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریة، ص 217 و218

29) همان، ص 476

30) معجم البلدان، ج 7- 8، ص 161

31) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، مقدمه مترجم (نورالله کسایی)، ص 7

32) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 64 و65

33) تاریخ آموزش در اسلام، ص 95؛ تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 65

34) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی ، ص 71

35) همان، ص 69

36) تاریخ آموزش در اسلام، ص 92

37) معجم البلدان، ج 3- 4، ص 308 (ذیل واژه دمشق)

38) نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریة، ج 2، ص 293 و294

39) المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص 292

40) تاریخ آموزش در اسلام، ص 45

41) نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریة، ج 2، ص 293

42) تاریخ آموزش در اسلام، ص 71 و72؛ تاریخ تعلیم وتربیت در اسلام، ص 156 و157

43) تاریخ آموزش در اسلام، ص 55 و56

44) تاریخ تعلیم وتربیت در اسلام، ص 158

45) لسان العرب، ج 2، ص 172

46) هشام جعیط، کوفه؛ پیدایش شهر اسلامی، برگردان ابوالحسن سرو مقدم، چاپ اول، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1372، ص 346

47) همان، ص 350

48) همان، ص 284

49) همان، ص 346

50) همان

51) احمد عیسی بک، تاریخ بیمارستان ها در اسلام، برگردان نورالله کسایی، چاپ اول ، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ایران، تهران، 1371، ص 55- 56

52) همان، ص 127

53) تاریخ دانشگاه های بزرگ اسلامی، ص 170

54) السیرة النبویة، ج 2، ص 552

55) المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص 294

56) همان، ص 295

57) شهری در نزدیکی انبار و غرب کوفه بود که در سال 12 ق به دست خالد بن ولید فتح شد. المعجم البلدان، ج 5 0 6، ص 369

58) محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ج 2، ص 577

59) معجم البلدان، ج 3- 4، ص 331 (ذیل واژه دیر)

60) ابوالفرج اصفهانی، الدیارات، تحقیق جلیل العطیة، چاپ اول، ریاض الریس للکتب والنشر، لندن وقبرس، ص 14 (مقدمه محقق)

61) ابوالحسن علی بن محمد معروف به شابشتی، الدیارات، تحقیق کورکیس عواد، بغداد، مطبعة المعارف، 1951 م، ص 31 وپس از آن (مقدمه محقق)

62) معجم البلدان، ج 3- 4، ص 471 (ذیل واژه زرارة) ؛ الدیارات شابشتی، ص 159؛ الدیارات اصفهانی، ص 94

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *